پارس بيست با هم بخنديم

دريافت كد بازی آنلاين تصادفی

عضویت سریع عضويت سريع [RegFastForm] عشق سنج
يه جايي خوندم قشنگه استفاده كنيد

 

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض كنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل كرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز كن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شكنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسك زیبا كف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یكی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می كنند. كنار دست مریم یه كاغذ هست، یه كاغذی كه با خون یكی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را كه میبینه باور نمی كنه، با دستایی لرزان كاغذ را بر میداره، بازش می كنه و می خونه :

 




:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


زيبا ساز عشق
نويسنده : امير ارسلان


آدمی....مطلب ارسالی ازfatemeh

آدمی دو قلب دارد...

قلبي كه از بودن آن باخبر است و قلبي كه از حضورش بي‌خبر.

 

آدمی دو قلب دارد...

قلبي كه از بودن آن باخبر است و قلبي كه از حضورش بي‌خبر.

قلبي كه از آن باخبر است، همان قلبي است كه در سينه مي‌تپد.

همان كه گاهي مي‌شكند؛

گاهي مي‌گيرد و گاهي مي‌سوزد

گاهي سنگ مي‌شود و سخت و سياه

و گاهي هم از دست مي‌رود ...

 

با اين دل است كه عاشق مي‌شويي

با اين دل است كه نفرين مي‌كنيم

و گاهي وقت‌ها هم كينه مي‌ورزيم ...

اما قلب ديگري هم هست؛ قلبي كه از بودنش بي‌خبريم.

اين قلب اما در سينه، جا نمي‌شود

و به جاي اين كه بتپد، ... مي‌وزد و مي‌بارد و مي‌گيرد و مي‌تابد

اين قلب نه مي‌شكند و نه مي‌سوزد و نه مي‌گيرد.

سياه و سنگ هم نمي‌شود

از دست هم نمي‌رود

زلال است و جاري

مثل رود و نسيم

و آن قدر سبك است كه هيچ وقت هيچ جا نمي‌ماند

بالا مي‌رود و بالا مي‌رود و بين زمين و ملكوت مي‌رقصد

اين همان قلب است كه وقتي تو نفرين مي‌كني، او دعا مي‌كند

وقتي تو مي‌رنجي، او مي‌بخشد

اين قلب كار خودش را مي‌كند

نه به احساست كاري دارد نه به تعلّقت

نه به آن چه مي‌گويي؛ نه به آن چه مي‌خواهي

و آدم‌ها به خاطر همين دوست‌داشتني‌اند

به خاطر قلب ديگرشان

به خاطر قلبي كه از بودنش بي‌خبرند ...



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده :


داستان عشق حقيقي



داستان عشق حقیقی ( The Real Love story ) 

 

  

 

 


My Wife Navaz Called

همسرم نواز با صدای بلند گفت

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


اموزگار

 

 

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟حتما تا اخرش بخون

 

برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،

داستان کوتاهی تعریف کرد:



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


عشق چيست؟

 


عشق چيست؟

استاد هندسه: نقطه اي كه حول نقطه ي قلب جوان ميگردد.

 

 
استاد تاريخ: سقوط سلسله قلب جوان. 

استاد زبان: همپاي لاو است. 

استاد ادبيات: محبت الهيات است. 

استاد علوم: عشق تنها عنصري است كه بدون اكسيژن مي*سوزد. 

استاد رياضي: عشق تنها عددي است كه پايان ندارد. 

و عشق از ديدگاه خودم: عشق خريتي است كه از روي كم عقلي آدم مرتكب ميشه !! جرمش از گناه بيشتره، لذت به تمام دنيا مي ارزه. ( البته اگه بهش برسي ) اگه كه هم دور از جون نرسي !!! از دنيا خسته ميشي و بعد اينكه يادت رفت به روزگار عاشقيت ميخندي. البته بازم تبصره داره : بعضي ها هم از درد عشق ميميرن.

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


ناله عشق

ناله عاشقی

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ ,  بخش تصاویر زیباسازیhttp://end-lover.persianblog.ir  کلیک کنید

گفت تا آخرش با تو میمانم

 


گفتم آخرش کجاست؟




:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


كلام بي كلام

کلام بی کلام

 

 

 

 

 

 

 

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم

 

 

 

 

 

 

که دوسِت دارم

 

 

 

 

 

 بهت نمی گم هرچی که

 

 

 

 

 

 

 

 

 

می خوای بهت می دم،

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چون همه چیزم تویی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نمی خوام خوابتو ببینم،

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چون توخوش ترازخوابی

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


عشق چقدر عجيبه

چقدرعجيبه که تا مريض نشي

 

 کسي برات گل نمي ياره

 

چقدرعجيبه که تا مريض نشي

 

 کسي برات گل نمي ياره



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


بعضي عشقا

 

 

 

 

بعضی عشقا هستن که عجيبن

 

 

 يعنی هيچ دليلی براش نميشه آورد.

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


عشق 605

 

 

قلب مرا ميان غمت جا گذاشتي  

 

 

 

 


                                                                   
تا در حريم غربت من پا گذاشتی

 

 

 

 

 

 رفتي و در سكوت تماشا نموده ام

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


عشق0

 

عشق یعنی
لحظه ای خندیدن و سال ها اشک ندامت ریختن

عشق یعنی
زنگ تکرار نگاه

عشق یعنی
لحظه ای زیبا شدن

عشق یعنی
قطره بودن سوختن

عشق یعنی
راهی دریا شدن



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


دل شكسته

خاطرات دیر پای در گذرند

              اما تنها خاطره تو در دلم باقیست

                       آنجا که خیالت آرمیده است

                                    تصویر معطر تو باقیست

                                              حلاوتی دست نیافتنی در اندیشه ام

                                          دیگران ترکم می کنند

               همه رهایم می کنند اما تو می مانی




:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


دل شكسته25

دوستی و عشقی که امیدی بدان نیست جز دریدن پرده اسرار وافشای رازها

عشق ودوستی نیست

بلکه توری است گسترده در پهنای اقیانوس حیات

که تنها بی فایده ها را شکار می کند و در خود حبس می سازد....





:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


دل شكسته


دوست دارم...

اجازه هست عشق تو رو تو كوچه ها داد بزنم؟        


                 رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟

                           اجازه هست كه قلـبمو برات چراغونی كنم؟

پیش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربونی كنم؟

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


فقط به خاطر تنها عشقم

 

خیلی وقتها در تنهایی

یا در لحظه با تو بودن

از خود می پادامه مطلب یادت نره

ادامه مطلب یادت نره

 



:: موضوعات مرتبط: نوشته هاي عاشق، ،
نويسنده : امير ارسلان


صفحه قبل 1 صفحه بعد